گوی خبر- مرکز پژوهشهای اتاق ایران در گزارشی با عنوان «تورم و راهکارهای مهار آن» اعلام کرد: میزان تورم در ایران طی ۴۴ سال گذشته، بهطور میانگین حدود ۲۰ درصد بوده است؛ لذا در اقتصادهایی با تورم ۲۰ درصد، صحبت کردن از تولید، سرمایهگذاری، رشد اقتصادی و ... عملا بیهوده و نامتعارف است.
در اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۶ آمار جمعیت زیرخط فقر (فقر غذایی) بر اساس برآوردهای وزارت رفاه، در حدود ۱۸ میلیون نفر بوده، ولی به دلیل تورم و شوکهای سال ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸، این آمار به بیشتر از ۲۶ میلیون در انتهای سال ۱۳۹۸ رسیده است. مطابق با آخرین آمار موجود، تا پایان سال ۱۴۰۰ در حدود ۳۲ میلیون نفر در زیرخط فقر (فقر غذایی) قرار دارند و این روند همچنان بهواسطه تورم شدید چند سال اخیر به سرعت در حال گسترش است.
در چنین فضایی صحبت از اهداف سرمایهگذاری و تولید و همچنین کنترل فقر و نابرابری خیالی بیش نخواهد بود. درباره رابطه بین نقدینگی و تورم، تصور اکثر اقتصاددانان بر این است که تورم ایران یک پدیده پولی است و با کنترل عرضه پول میتوان تورم را مهار کرد. بههیچوجه نمیتوان تورمزا بودن پول را منکر شد، اما هر همبستگی بین عرضه پول و تورم به معنای علت بودن پول برای تورم نیست، بلکه عوامل دیگری جز پول نیز موثر است.
منحصر کردن علت تورم فعلی ایران به رشد نقدینگی، دادن آدرس غلط به مخاطب است و اشارات سیاستی آن بسیار پرمخاطره خواهد بود. با وجود اینکه همه تورم ایران بهخصوص در شرایط فعلی را نمیتوان با نقدینگی تشریح کرد، اما بههرحال بخشی از تورم مزمن و پایدار اقتصاد ایران مربوط به رشد نقدینگی است که ریشه این رشد را باید در بزرگ بودن دولت و تحمیل هزینههای بیشمار بر بودجه دولت، تأمین مالی کسریهای بودجه ساختاری از طریق مکانیزم خلق پول، نبود یک نظام بودجهریزی کارا مبتنی بر قواعد مشخص و شفاف، سلطه مالی و عدم استقلال بانک مرکزی و ... جستوجو کرد. در شرایط فعلی اقتصاد ایران، این پرشهای بیسابقه نرخ ارز است که موتور محرکه تورمهای لجامگسیخته اخیر بوده است.
چنانچه نرخ رشد دلار را در کنار نرخ تورم و نرخ رشد نقدینگی قرار دهیم، همبستگی بالای افزایش نرخ ارز و تورم بهخصوص برای سالهای توأمان با بیثباتی سیاسی- اقتصادی و تحریم قابلمشاهده است. تحت این شرایط متناسب با تغییرات نرخ ارز، قیمتها بالا میرود و عرضه پول و پایه پولی به تناسب آن رشد میکند. در واقع جهت علیت بهجای اینکه از پایه پولی و نقدینگی به تورم باشد از نرخ ارز به تورم و از تورم به نقدینگی و سپس پایه پولی است. تحلیل رایج در مورد شکلگیری انتظارات عقلایی آن است که انتظارات نسبت به متغیرهای اثرگذار بر قیمت در طرف عرضه و تقاضا بهخصوص نقدینگی است که انتظارات قیمتی و تورم را شکل میدهد و شوکهای تصادفی عرضه و تقاضا جایگاه خاصی در شکلدهی انتظارات نداشته، چون تصادفی بوده و میانگین انتظاری آنها صفر است؛ اما اگر عوامل اقتصادی همواره در انتظارِ شوکهای منفی طرف عرضه باشند و آن را در تحلیلهای خود وارد کنند، شوکهای عرضه و تقاضا دیگر تصادفی تلقی نشده و انتظارات تورمی ناشی از شوکهای عرضه و تقاضا در کنار انتظارات عرضه پول بر تورم اثرگذار خواهد بود. با توجه به مطالب فوق دیگر نمیتوان بهراحتی گفت با کنترل نقدینگی میتوان تورم را کنترل کرد.
چون در شرایط بیثباتی ارزی، خودِ نقدینگی معلول و نه علت است. در باب برنامه هفتم و مساله تورم باید گفت اگرچه در ظاهر این برنامه به مساله تورم پرداخته است، اما نگاه حاکم بر آن نگاه پولی به مساله تورم است. در واقع فرض بر این است که با مدیریت نقدینگی و برخی اصلاحات در نظام بانکی و بودجه دولت نقدینگی و بهتبع آن تورم را کنترل کرد؛ این در حالی است که تورم فعلی ایران چندان ریشه پولی ندارد و کنترل انتظارات و نرخ ارز مهمترین چالش کاهش تورم است.
-------------------------------------------------------------