عشق ممنوعه دختردایی و پسرعمه متأهل

کد خبر: 
۱۳۲۳۶

عشق ممنوعه دختردایی و پسرعمه متأهل

دوشنبه ۰۷ مهر ۱۴۰۴ ۱۳:۵۲

گوی خبر- زن جوانی با مراجعه به کلانتری شفای مشهد به کارشناس مددکاری اجتماعی این کلانتری گفت: از ۱۸ تا ۲۰ سالگی دل در گرو پسرعمه‌ام «هادی» داشتم. ما به هم علاقه داشتیم، اما هیچ‌وقت این علاقه رنگ آرامش نگرفت. خانواده من وضعیت مالی ساده‌ای داشتند، اما خانواده عمه‌ام همیشه خودشان را بالاتر می‌دانستند. همین مسأله باعث شد با ازدواج ما مخالفت کنند. آنها فکر می‌کردند در شأن هادی نیستم.

به گزارش خراسان، سال‌ها گذشت و در ۲۵ سالگی خانواده‌اش دختری را برایش گرفتند که هم‎سطح خودشان بود. من در سکوت سوختم و او هم با دختری زندگی کرد که هیچ علاقه‌ای به او نداشت. تنها چند سال بعد ازدواجشان شکست خورد. او همسرش را ترک کرد و همه می‌دانستند که دلیل اصلی جدایی من بودم.

من و هادی یک سال بعد از جداییش با اصرار خودش ازدواج کردیم. آن روز‌ها فکر می‌کردم به آرزویم رسیده‌ام. بالاخره می‌توانم کنار کسی که دوستش دارم، زندگی تازه‌ای بسازم. سال اول زندگی‎مان شیرین بود؛ پر از امید و خنده‌های کوتاه. اما آرام‌آرام سایه مادرشوهرم روی خانه‌مان سنگین شد. هر چیزی که من می‌گفتم، او دخالت می‌کرد. هر تصمیمی که می‌خواستم بگیرم، او نظر می‌داد. زندگی‌مان آرامش نداشت.

بعد از ۲ سال صاحب یک دختر شدم. لحظه‌ای که دخترم به دنیا آمد، فکر کردم همه چیز عوض می‌شود، اما نشد. هادی تغییر کرده بود. پشتوانه مالیش کم بود، کارش رونق نداشت، اعصابش داغون بود. هر روز با هم بحث می‌کردیم.

کم‌کم پای کتک هم به زندگی‌مان باز شد. او هر بار که عصبانی می‌شد، مرا می‌زد. بعد نیش و کنایه می‌زد که «تو باعث شدی زندگی خوبم از هم بپاشد، اگر عشق قدیمیت نبود الان خوشبخت بودم و...». این جمله‌ها مثل زهر در جانم می‌نشست. من که فکر می‌کردم برای عشق زندگیم جنگیده‌ام، حالا متهم شده بودم به خراب کردن آینده او.


برچسب‌ها: 
اخبار حوادث
منبع خبر: 

گفتگو