گوی خبر [1]- محسن چاوشی سالهاست با صدای خاص، ترانههای مردمی و زبان صادقانهاش جای خود را در دل مخاطبان باز کرده است. او بیتردید صدای مردم و صدای وطن است؛ هنرمندی که دغدغهاش تنها مردم و اعتقاداتی بود که با آنها بزرگ شده. همین صداقت و استقلال باعث شد چاوشی نهتنها به یکی از محبوبترین خوانندگان ایران تبدیل شود، بلکه نماد هنرمندی باشد که با همه فشارها و محدودیتها، پشت مردم ایستاده. اما همین محبوبیت و اثرگذاری کافی بود تا صدای او برای عدهای سنگین باشد.
بعد از انتشار قطعه «علاج»، اول اشکان خطیبی و حالا هم حمید فرخنژاد به او حمله کردهاند و سخنانی ضد و نقیض به زبان میآورند؛ حرفهایی که پیش از آنکه متوجه چاوشی باشد، بیشتر به کارنامه خودشان برمیگردد. فرخنژاد همان کسی است که سالها در پروژههای مختلف با بودجههای نهادها و ارگانها بازی کرد و حالا از خارج کشور ژست منتقد گرفته و علیه هنرمندی حرف میزند که تمام سرمایهاش مردم است. حالا که حمید فرخنژاد کار را به این نقضگوییها رسانده، بیایید با هم دو نکته از کارنامه او و حضورش در دو پروژه سینمایی را مرور کنیم. راهی که او بهعنوان بازیگر در ایران طی کرد.
اول خودم دوم خودم باز هم خودم!
«۸۰ میلیون ایرانی برای من مهم نیستند اگر خم به ابروی پسرم بیاید!»؛ همین جمله حمید فرخنژاد که حدود ۶ یا ۷ سال پیش گفته شد، دقیقاً نشان میدهد که او چگونه فکر میکند؛ اول خود و خانوادهاش، بعد هر چیزی دیگر! همین طرز فکر باعث شده است که او در هر پروژهای حضور پیدا کند و هر نقشی را بپذیرد، به شرط آنکه برایش منفعت داشته باشد. برای او مردم اهمیتی ندارند و این نگرش، تناقض آشکارش با انتقاد از هنرمندی محبوب مانند محسن چاوشی را بهوضوح نشان میدهد.
فرخنژاد نهتنها مردم، که حتی وطن را هم در اولویت نداشته است. او سالها در ایران از همان بودجههایی استفاده کرد که امروز علیهشان شعار میدهد و حالا از آنسوی مرزها ژست دلسوزی برای کشور میگیرد. برای او وطن صرفاً ابزاری است برای سخنرانیهای پرسروصدا، نه حقیقتی که به آن وفادار باشد؛ درحالیکه محبوبیت واقعی را کسی به دست میآورد که صداقت داشته باشد و کنار مردم بایستد، چیزی که محسن چاوشی سالهاست ثابت کرده.
دلاری پول بدهید؛ هستم!
«بازی در فیلمهایی مثل «قلادههای طلا»، «اخراجیها» و همین اواخر «ماهگرفتگی» با دستمزدهای بالا به من پیشنهاد شد، اما من قبول نکردم.» این پاسخ حمید فرخنژاد به یکی از مخاطبانش در صفحه اینستاگرامش بود، زمانی که از او درباره حضور در پروژههای مرتبط با اتفاقات سال ۸۸ پرسیده شد.
اما ماجرا چیز دیگری بود؛ همان زمان گفته شد که حمید فرخنژاد نهتنها پیشنهاد بازی در «ماهگرفتگی» را پذیرفته، بلکه شرط کرده بود دستمزدش را یکجا و در ابتدای قرارداد دریافت کند. رقمی که برای آن سال، یعنی ۱۳۹۵، مبلغی حدوداً ۴۰۰ میلیون تومان بود؛ پولی که حتی صحبت از دریافت آن به دلار هم مطرح شد. همین زیادهخواهی و چانهزنی مالی بود که در نهایت باعث شد همکاری او با عوامل فیلم به سرانجام نرسد. یعنی اگر عوامل با شرطهای او موافقت میکردند، هیچ مانعی برای پذیرفتن این نقش وجود نداشت و تنها مبلغ دستمزد و چگونگی دریافتش بود که نظر او را تغییر داد.
این ماجرا بهخوبی نشان میدهد که برای فرخنژاد، پول و منفعت شخصی اصل ماجرا است و حرف اول را میزند. او بارها در رفتار و تصمیماتش ثابت کرده که معیارش تنها رقم قرارداد است و وقتی پای پول در میان باشد، خط قرمزهایش رنگ میبازد و ژستهای اخلاقیاش کنار میرود. همین نگاه منفعتطلبانه است که تناقض او را با ادعاهای امروزش آشکارتر میکند.
گریههای خندهدار مونیخ
فرخنژاد حتی بعد از حمله اسرائیل به ایران و درحالیکه میدید مردم کشورش زیر بمب و موشکهای رژیم صهیونی قرار دارند، باز هم برایش تنها چیزی که اهمیت داشت، پول بود. حضور او در گردهمایی مونیخ که بیشتر به یک تئاتر ابلهانه شبیه بود نمونه آشکار این واقعیت است که او بیش از هر چیز به منافع شخصی و ژستهای نمایشی خودش فکر میکند.
همان زمان که پشت میکروفن قرار گرفت و گریههای تصنعی داشت، در فضای مجازی بهشدت مورد تمسخر قرار گرفت. کاربران با جملهای مشابه به کارش واکنش نشان دادند و نوشتند: «وقتی پول گرفتهای، اما حرفهایت را آماده نکردهای!»
پالایشگاه و دستمزد میلیاردی!
آذرماه ۱۴۰۱ خبری در رسانهها منتشر شد که حمید فرخنژاد برای بازی در فیلم سینمایی «پالایشگاه» رقمی بین یکونیم تا دو میلیارد تومان دریافت کرده. موضوعی که همان زمان بازتاب گستردهای پیدا کرد و حتی بنیاد سینمایی فارابی را وارد چالش جدی کرد. این در حالی بود که بازی فرخنژاد در پالایشگاه بهطور کامل حذف شد و در نهایت نادر سلیمانی در آخرین لحظات جایگزین او شد. هیچگاه بهصورت رسمی دلیلی برای این جایگزینی اعلام نشد، اما خروج ناگهانی فرخنژاد از کشور و مصاحبههای حساسیتبرانگیز او پیرامون وقایع پاییز ۱۴۰۱ عامل اصلی این تغییر بود.
این نشان میدهد حتی زمانی که فرخنژاد در حال ترک کشور بود، باز هم اولویت اصلیاش پول بوده! گفته میشود که در همان لحظات آخر، اصرار داشت تمامی مبالغ قراردادهایش در فیلم سینمایی «پالایشگاه» (حدوداً دو میلیارد) و سریال «سقوط» (حدوداً سه میلیارد) را بهطور کامل و فوری و حتی قبل از اینکه پروژه شروع شود به حسابش واریز کنند، این رفتار باز هم نشان میدهد که برای او هیچ چیز مهمتر از منفعت مالی و شخصی نیست؛ نه هنر، نه مردم و نه حتی تعهد به پروژهای که تا آخرین لحظه روی پول آن حساب کرده بود.
چنین طرز فکری باعث میشود هر ادعای اخلاقی یا هنری او امروز بهشدت مشکوک به نظر برسد. وقتی کسی حاضر است حتی در لحظه خروج از کشور، بدون انجام وظیفه و فقط برای دریافت پول پروژه را ترک کند، نمیتوان انتظار داشت که دغدغه مردم، وطن یا صداقت حرفهای برایش اولویت داشته باشد!
علاج مردم
«امروز دیدم یه نفر نوشته که چند میلیارد پول بابت «علاج» گرفته!ای کاش واقعاً حرفش درست بود! چون او نمیداند که محسن بیشتر پولی که درمیآورد کجا هزینه میکند… که اگر خرج خودش کرده بود، الان در یک خانه ۹۰ متری معمولی مستأجر نبود. تمام.» این صحبتهای کاظم بهمنی، شاعر قطعه «علاج» است؛ او پس از آنکه اشکان خطیبی ادعا کرد که محسن چاوشی ۳ میلیارد گرفته تا این آهنگ را بخواند، این توضیح را داد.
هر کس که حتی کمی با محسن چاوشی آشنا باشد، میداند که او دستمزدش را نه برای رفاه شخصی، بلکه به خیریه و برای حل مشکلات مردم اختصاص میدهد و همواره در پی «علاجی» برای دردهای جامعه است. برخلاف امثال حمید فرخنژاد که تنها خود و خانوادهشان برایشان مهم هستند و مردم هیچ جایگاهی در اولویتهایش ندارد. کافی است صفحه اینستاگرام چاوشی را باز کنید تا ببینید او چگونه برای آزادی یک زندانی، کمک به بیماران و دغدغههای واقعی مردم تلاش میکند، نه ژست گرفتن برای دیده شدن و منفعت شخصی. حتی وقتی گزارشی از کارهای خیرخواهانهاش در صداوسیما منتشر شد، در صفحه شخصیاش نوشت: «بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
خاصیت کار جمعی، علیالخصوص کار خیر (اگر خدا قبول کند) حذف اسمها و ماندن رسمهاست و حذف اسم من، بهعنوان کوچکترین عضو «جمعیت حیدر» هم از این قاعده مستثنی نیست. آنچه تا امروز شده، اول به فضل پروردگار و برکت نام مولاعلی و بههمت بانیان اصلی «جمعیت حیدر» یعنی مردم ایران رقم خورده و خواهد خورد (انشاءالله) و این بنده کمترین، کوچکترین حقی در آن برای خود نه قائلام، نه راضی به آن.
با ارادت فراوان خواهش میکنم اگر در خبرها و نظرها و نقلها، نیاز به آوردن نام و عنوانی بود صرفاً از عبارت «جمعیت حیدر بههمت مردم ایران» استفاده کنید.»
همه اینها تفاوت محسن چاوشی با افرادی مانند حمید فرخنژاد و اشکان خطیبی را روشن میکند؛ کسانی که تنها ژست حمایت از مردم میگیرند، اما در عمل هیچگاه مردم را نمیبینند و دغدغهای برای دردها و مشکلات واقعی آنها ندارند. در مقابل، محسن چاوشی با صداقت، اقدام عملی و اختصاص درآمدهایش به خیریه و کمک به مردم نشان داده که محبوبیت واقعی و تأثیرگذاری هنری از مردم برای مردم و با مردم حاصل میشود، نه با ژستها و شعارهای نمایشی.
پیوندها
[1] https://goyekhabar.ir
[2] https://goyekhabar.ir/%D8%A8%D8%B1%DA%86%D8%B3%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7/%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF
[3] https://goyekhabar.ir/%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B9-%D8%AE%D8%A8%D8%B1/%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%87%DB%8C%D8%AE%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%86